نوشته شده توسط : ali


نام و نشان تجاری، قرن ها است که به عنوان روشی برای تمایز کالاها از یک تولیدکننده نسبت به سایر تولیدکنندگان به کار گرفته می شود.بطوریکه افزایش قدرت  نام  تجاری جهت متمایز ساختن،  به طور تاثیر گذاری می تواند مزایای قابل توجهی نظیر افزایش قصد خرید، هزینه ها ی کمتر ،افزایش فروش، اولویت بندی در قیمت محصولات و خدمات و همچنین وفاداری مشتری را ایجاد کند. فرامکین و کیم در مقاله ای در سال ۲۰۰۱ اثبات نمودند که آن سازمان هایی که بیشتر روی برندهایشان سرمایه گذاری می نمایند ، درآمدشان افزایش می یابد.

نام و نشان تجاری علاوه براین که در محصولات ملموس مورد استفاده قرار می گیرد، در محصولات نا ملموس یا خدمات نیز مطرح می باشد . به عنوان مثال در خدمات رسانی بیمارستان و سازمان های فرهنگی و هنری جهت جذب گردشگران مورد استفاده قرار می گیرد.در واقع سازمان هایی که روی نام ونشان تجاری سرمایه گذاری بیشتری دارند ، سودآوری آنها نیز افزایش می یابد.

 در ایجاد نام و نشان تجاری باید از استراتژیهای موفقی استفاده نمود. چرا که علامت تجاری به مسئله ای اساسی در خط مشی کالا تبدیل شده است و از طرفی، در بلندمدت تولید کالا با یک علامت تجاری، به سرمایه گذاری قابل توجهی، مخصوصاً در زمینه ی تبلیغات پیشبردی و بسته بندی نیاز دارد.

نام و نشان تجاری یک تعهد ایجاد شده بوسیله ی یک شرکت است تا بوسیله ی آن از مشتریان حمایت کند.نام تجاری نشان کیفیت و وعده به خریدار می باشد ، مانند طرح های خاص که  مصرف کنندگان را به خرید خدمات و محصولات نام و نشان تجاری دار تشویق می نمایند.بسیاری از برنامه ریزان و سازمان دهندگان امروزه واقفند که نام و نشان تجاری می تواند بازده سرمایه گذاریشان را بهبود بخشد. کیلر در مقاله ای در سال ۱۹۹۳ ارزش ویژه ی نام و نشان تجاری را به صورت " اثر تفاضلی دانش نام و نشان تجاری بر واکنش مصرف کنندگان به بازاریابی نام ونشان تجاری"مفهوم سازی نمود و پیشنهاد کرد که دانش نام و نشان تجاری دربرگیرنده ی آگاهی نام و نشان تجاری ، توسعه های نام و نشان تجاری ، درک احساسات مصرف کننده ، ترجیحات ، رفتارها و گزینه هایی از نام و نشان تجاری در زمینه ی گسترده تر آمیخته بازاریابی و در راه " اثر تفاضلی دانش نام و نشان تجاری " می باشد.

از عوامل مهم تغییرات جهانی که باعث شدند امروزه نام های تجاری اهمیت پیدا کنند به موارد زیر می توان اشاره کرد:
 *   فروپاشی مرزهای بازار
*   جهانی کردن و گسترش علایم تجاری جهانی
 *   افزایش بخشهای بازار
*   ایجاد تنوع و چرخه های حیات کوتاه تر
   *جذب بیشتر مشتری
*   تجارت دیجیتالی
*    عدم ثبات اقتصادی و ناپایداری بازار

ارزیابی مشتری از نام و نشان تجاری شامل چهار بعد  آگاهی ، تصور ( از نام و نشان تجاری ) ، کیفیت و وفاداری می گردد. وقتی شرکتی درک کرده که مأموریت نام تجاری آن، چه می باشد، این ادراک باعث می شود که کل فعالیت های شرکت مسیر و جهت حرکت خود را بیابد. این مأموریت مجموعه ای از اصول و ضوابـط مورد نیاز را برای کل فعـالیت های شرکت تدوین می کند.

دانشمندان و  نیز کارمندان معتقدند که اعتبار برند به طور افزایشی مهم می باشد .برای موفقیت و افزایش سود آوری ، برندها باید اعتبار مثبت داشته باشند.توسعه یاعتبار برند در مفهمومی فراتر از رضایت مصرف کنندگان می باشد و این چیزی است که شرکت در طول زمان با آن درآمد کسب می کند و اشاره دارد به این موضوع که چگونه مصرف کنندگان ،برند را ارزیابی می کنند.

در واقع از دیدگاه مشتریان ، نام و نشان گذاری بر روی کالا سه مورد ناملموس -اما با مزایای قابل توجه- را ارائه می دهد:
 یک برند خلاصه ای از همه ی ارزش های وابسته به آن می باشد.
   یک برند اطمینان مشتریان را در انتخاب هایشان بالا می برد.
   احساس رضایت مشتریان را در خریدهایشان ایجاد می کند



:: بازدید از این مطلب : 235
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali

یکی از قدیمی ترین تعاریف یک نام تجاری توسط انجمن بازاریابی آمریکا (AMA) در سال 1960 ارایه گردیده است. این تعریف بر اهمیت آرم وعلامت های به کار رفته در یک مارک تجاری به عنوان مبنایی برای تمیز آن مارک تجاری از مارک های دیگر تاکید می نماید. بنابرتعریف انجمن بازاریابی آمریکا نام تجاری عبارت است از : یک اسم، علامت، نماد یا طرح، یا ترکیبی از آن ها به منظور شناسایی کالاها و خدمات ارایه شده توسط یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان و تمیز دادن آن ها از محصولات رقبا.به عنوان مثال، شکل منحصر بفرد بطری های شرکت کوکاکولا (Coca-cola) همگی نمونه های بارز از مارک های تجاری ای هستند که به خاطر آرم خود فوراَ شناسایی می گردند.


نام تجاری به عنوان ابزاری قانونی
یکی از تفاسیر ساده از یک نام تجاری به کاربردن آن به عنوان ابزاری برای بیان در اختیار داشتن مالکیت قانونی یک محصول است. ایجاد یک نام تجاری نشان دهنده ی یک سرمایه گذاری بر روی یک محصول می باشد و در نتیجه سازمان ها به دنبال در اختیار گرفتن حق مالکیت قانونی آن به عنوان یک وسیله ی پشتیبانی کننده در برابر تقلید کنندگان می باشند. ثبت قانونی یک نام تجاری تا حدودی برای آن حمایت قانونی فراهم می کند ولی برچسب های کپی شده ای که در خرده فروشی ها مشاهده می شوند نمونه ای از مشکل تکیه ی بیش از حد برروی قانون به عنوان ابزاری در برابر رقبا می باشد.


نام تجاری به عنوان یک میان بر
بر اساس تئوری عقلانیت محدود توانایی انسان برای جست و جو، پردازش و ارزیابی اطلاعات محدود می باشد. یعنی ذهن انسان درهر زمان توانایی پردازش اطلاعات محدودی را دارد.با وجود این جست و جو در اینترنت و یا در نظرگرفتن اشکال دیگر تبلیغات مارا متوجه این واقعیت می سازد که بسیاری از سازمان ها بر روی کمیت اطلاعات بیش از کیفیت اطلاعات تاکید دارند. افراد برای پشتیبانی از توانایی های محدودشناختی (cognitive capability) خود شیوه هایی را برای پردازش چنین حجم های بالایی از اطلاعات توسعه داده اند. اگر ما ذهن انسان را با کامپیوتر مقایسه کنیم می توانیم کمیت اطلاعاتی را که یک مصرف کننده با آن مواجه می گردد با واحد بیت (bit) نشان دهیم. حجم اطلاعاتی که بر روی بسته بندی یک نام تجاری در یک سوپر مارکت درج شده است بیش از 100 بیت می باشد در حالی که تحقیقات نشان داده است که ذهن انسان حداکثر قادر است به طور همزمان7بیت از اطلاعات را پردازش کند.


ذهن انسان برای برخورد با این سیل عظیم اطلاعات بازاریابی بیت های اطلاعاتی را به صورت گروه های بزرگ تری در می آورد که به آن ها بسته های اطلاعاتی (chunks) گفته می شود و محتوی اطلاعات بیشتری می باشند. از قرار گرفتن این بسته های اطلاعاتی در کنار یکدیگر که هر کدام بخشی از اطلاعات مرتبط با نام تجاری را ارایه می دهند در ذهن مصرف کننده نگرشی در مورد آن نام تجاری شکل می گیرد که می تواند برخرید آن نام تجاری تاثیر بگذارد.


 براین اساس وظیفه ی بازار یابان این است که شیوه ی پردازش اطلاعات مرتبط با نام های تجاری توسط مصرف کنندگان را تسهیل نمایند.در این صورت بسته های بزرگتر اطلاعاتی می توانند در حافظه ساخته شوند و به سرعت از طریق پیوندهایی (association) که با نام های تجاری دارند در حافظه در دسترس قرار گیرند. قرار گرفتن مکرر در معرض تبلیغاتی که حاوی ادعاهایی در مورد آن نام تجاری می باشند می تواند به فرآیند بسته بندی اطلاعات (chunking process) کمک کند. با وجود این آنچه اهمیت دارد این است که به جای تکرار مداوم یک نام تجاری بدون پیوند دادن (associate) همزمان با آن ویژگی های برجسته ی آن را تقویت نمود.


نام تجاری به عنوان یک کاهش دهنده ی ریسک
موقعیت هایی وجود دارد که در آن ها مصرف کنندگان احساس ریسک می کنند.به عنوان مثال ریسک ادراک شده از عدم تایید یک مدل خاص لباس توسط دوستان. زمانی که مصرف کنندگان از بین نام های تجاری رقیب انتخابی را انجام می دهند این انتخاب ممکن است بر اساس ادراک آن ها از وجود حداقل ریسک در آن انتخاب باشد.
ریسک ادراک شده (perceived risk) عبارت است از میزان عدم اطمینان احساس شده توسط مصرف کنندگان در مورد پیامدهای مطلوب حاصل از خرید یک نام تجاری .
 ادراک ریسک توسط مشتریان می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد از جمله :

    ریسک عملکردی : آیا نام تجاری مشخصات کارکردی  مورد نظر مشتری را برآورده می نماید؟
    ریسک مالی :آیا مشتری ارزش های مطلوبی را در برابر پولی که برای آن نام تجاری پرداخت کرده است دریافت می دارد؟
    ریسک زمانی:آیا مشتری باید زمان بیشتری را برای ارزیابی نام های تجاری ناشناخته صرف کند، و اگر آن نام تجاری نامناسب از آب دربیاید مقدار زمان تلف شده چه مقدار خواهد بود؟
    ریسک اجتماعی: گروه های هم سنخ  مشتری چه ارتباطاتی را بین خود و مشتری به عنوان نتیجه ی انتخاب آن نام تجاری توسط او برقرار می کنند و آیا این امر دیدگاه گروه های هم سنخ در مورد آن مشتری رابهتر می کند یا بدتر؟
    ریسک روان شناختی: آیا مشتری احساس مطلوبی در مورد نام تجاری مورد نظر دارد تا حدی که این احساس با تصویری که او از خود در ذهن  دارد مطابقت داشته باشد؟

اگر مدیران بتوانند تشخیص دهند که مشتریان بیشتر نگران چه ابعادی از ریسک ادراک شده هستند، احتمال موفقیت نام های تجاری عرضه شده توسط آنها بیشتر خواهد بود. با استفاده از تحقیقات می توان به راه هایی دست یافت که بر اساس آن یک نام تجاری، به منظور به حداقل رساندن ریسک ادراک شده توسط مشتریان با توجه به ابعادی که به طور خاص نگران آن هستند، به بازار عرضه گردد.


نام تجاری به عنوان شرکت
در این دیدگاه جدید برایجاد ارزش از طریق ایجاد اشتیاق در کارکنان برای برقراری روابط با ذی نفعان تاکید می شود. مدیریت نام تجاری در حال تبدیل شدن به مدیریت فرهنگ سازمانی و مدیریت خارجی آن در حال تبدیل شدن به مدیریت روابط با مشتریان می باشد. در این رویکرد جدید ایجاد نام تجاری سازمانی  در داخل سازمان پیام هایی را در مورد فرهنگ مطلوب سازمانی ابلاغ می نماید و در خارج از سازمان مشکلات اضافه بار اطلاعاتی مصرف کنندگان درمورد نام تجاری یک خط محصول و در نتیجه هزینه های پردازش اطلاعات توسط مصرف کنندگان را هم کاهش می دهد. یکی دیگر از دلایل ایجاد نام تجاری سازمانی این است که از طریق ایجاد احترام و اعتماد به شرکت با استفاده از یکی از محصولات آن،  مصرف کنندگان با احتمال بیشتری وعده های شرکت در مورد محصولات دیگر آن را خواهند پذیرفت .


 بنابراین ایجاد نام تجاری شرکتی ،یک دیدگاه استراتژیک را برای یک موضع یابی مشخص فراهم می نماید .همچنین انسجام بیشتر را در برنامه های ارتباطی تسهیل می کند و علاوه بر آن کارکنان را قادر می سازد که نوع سازمانی که در آن کار می کنند را بهتر بشناسند و در نتیجه الهام بخش شیوه های مطلوب رفتاری خواهد بود. همچنین برای سبدهای سرمایه گذاری ذی نفعان معیار منسجمی را فراهم نموده و پیام های نوید بخش منسجمی را به آن ها ابلاغ می کند. عیب این رویکرد این است که مشکلاتی که در شهرت سازمان به وجود می آید می تواند به تصویر ذهنی کل سازمان آسیب برساند.


نام تجاری به عنوان چشم انداز
عنوان دیگری که مدیران در مورد تفسیر نام تجاری آن را اظهار داشته اند شبیه به یک فانوس دریایی می باشد که پرتوهای نور آن جهت حرکت مشخصی را برای کشتی ها تعیین می کند. به بیان دیگر نام های تجاری همانند چشم اندازی هستند که مدیران ارشد سازمان قصد دارند بر اساس آن  مسیری را که می خواهند بپیمایند را مشخص کنند. بر اساس این تعبیر مدیریت نام تجاری عبارت خواهد بود از یک تیم متشکل از مدیران ارشد که برای به تصویر کشاندن آنچه که می خواهند آن را از طریق نام تجاری خود بسازند وقت و تلاش بسیاری را صرف کنند. بدون داشتن چشم انداز مشخص یک نام تجاری در معرض خطر خارج شدن از مسیر خود قرار خواهد گرفت و زمانی که با یک تهدید غیرمنتظره مواجه می گردد به اتخاذ راه حل های کوتاه مدت توسط مدیران خواهد انجامید که این امر می تواند جهت حرکت آن نام تجاری را تغییر دهد. یک چشم انداز مناسب برای نام تجاری در مدیران کارکنان و مصرف کنندگان انگیزه ی حرکت به سمت اهداف بزرگ تری را فراهم خواهد نمود. تبلیغ شرکت نایک (Nike) با این محتوا که شما نقره را نمی برید، شما طلا را از دست می دهید ؛ نمونه ای خوب از شیوه ای است که ثابت می کند یک چشم انداز برای نام تجاری باعث تشویق رفتارهای بخصوصی می گردد



:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali

امروزه این نظریه که در اقتصاد جدید،کشورهای مختلف جهان با شرکتهای خود شناخته می شوند و اهمیت شرکتها به مراتب بیشتر از اهمیت دولتهای آنها در عرصه های تجاری است، به طور ملموسی خودنمایی می کند. به همین دلیل در اینجا نام تجاری بصورت شناسه عمل می کند که باید در جهت شناساندن آن به گونه ای متمایز و قابل رقابت با سایرین اهتمام شود. نام تجاری یا برند ترکیبی از نام، سمبل، نشانه، طرح، شعار، علامت یا ترکیبی از آنهاست که موجب شناسایی محصول، تمایز آن از سایر محصولات و انتقال یک مفهوم یا احساس به مخاطب می شود.
نام تجاری باید در هماهنگی کامل با تمام فعالیتهای بازاریابی شما باشد، ارتباط مستقیم با بازار داشته، دارای ثبات رفتار بوده و نسبت به مشتریان وفادار باشد. نام تجاری دارایی نامشهود شرکت است که باعث افزوده شدن ارزش نهایی محصول می شود، برای سهامداران ایجاد ارزش کرده، باعث افزایش درآمد شرکت می شود. از این رو در این مطلب به عواملی که باعث افزایش ارزش نام تجاری چه در سطح ناحیه و چه در سطح جهانی می شود می پردازیم.
یک نام تجاری زاییده ی ارزشهای ملموس و ناملموس یک محصول می باشد. محصولاتی که تنها به جنبه ی تأمین نیاز توجه داشته باشند در میان سایر محصولات هم گروه خود نادیده گرفته می شوند. این در حالی است که هر گونه مزیت واقعی می تواند مصرف کننده را به سوی خود جذب کند، زیرا نام های تجاری در واقع ارزشهایی هستند که با مصرف کنندگان و گروه های هدف ارتباط آگاهانه برقرار می سازند.در صورتی که  فرآورده ی بی نام را مشتری به چشم یک کالا می نگرد و در آنجا تنها قیمت مطرح است، پس برنده کسی است که پائین ترین قیمت را دارد.
شرکتهای بزرگ و موفق همیشه در پی راه هایی بوده اند که بتوانند عواملی که در افزایش ارزش نام تجاری مؤثرند را افزایش و عوامل کاهنده ی ارزش را کاهش دهند، اما تاکنون راه دقیق و مشخصی را نیافته اند که بتواند آنها را به این مسیر هدایت کند. اغلب مدیران بیش از آنکه به نام تجـاری خود توجه داشـته باشـند به فعالیتهای ترفیعی و تبلیـغی خود در پی گسترش بازار هـدف توجه نشان می دهند. آنها نمی توانند مفاهیم بازاریابی را در راه ارتقای ارزش نام تجاری که یکی از دارائیهای نامشهود است بکارگیرند. مطالعه و بررسی بیشتر در مورد نام تجاری و حوزه ی  فعالیت شرکتها آنها را قادر می سازد تا با برنامه ریزی صحیح، هماهنگی و بکارگیری درست منابع باعث بالا بردن ارزش این دارائی نامشهود خود شوند.


مدیریت نام تجاری: موفقیت یک نام تجاری به درک مدیران از دارائی های آن نام تجاری وابسته می باشد. از جمله مهمترین دارائـیهای نام تجاری می توان به موارد زیر اشاره کرد:
-ارزشی که مشتری برای نام تجاری قائل می شود.
-سرمایه گذاری مدیریت نام تجاری به گونه ای که با حفاظت از ویژگی های نام تجاری هم ارزش آن را حفظ کند و هم وفاداری مشتریان را از دست ندهد.
 
برای اینکه بتوانیم نام تجاری را مدیریت کنیم باید یک بیانیه یا گزاره مأمورت بیان کرده، سپس اهداف را براساس آن تعریف کنیم. در نهایت از روی آن استراتژی هایی را تدوین کرده و با استفاده از بازخورد کنترل کنیم که تا چه حد به اهداف خود دست یافته ایم.
شرکت با تعیین ارزشهای هسته ای نام تجاری، مبنایی را برای تمام اقدامات و فعالیت های مدیران مشخص می کند که باید افقی بلند مدت را در نظر داشته باشد.
هدف: بعد از آن لازم است برای نام تجاری هدف یا اهدافی تعیین شود که هم در راستای بیانیه ارزشهای هسته ای آن است و هم مبنایی اجرایی تر نسبت به بیانیه خواهد داشت. در واقع با این اهداف مدیر می تواند تعبیر شخصی خود را با دیدگاه عمومی مقایسه کند و ابزاری برای کنترل داشته باشد.
 تحلیل عوامل داخلی: از جمله مهمترین عوامل درونی که بر نام تجاری تأثیر می گذارد نگرش و دیدگاه اعضای تیمی است که بر روی نام تجاری کار می کنند. بیانیه ارزشها و اهداف نام تجاری باید سرلوحه تمامی اعضای گروه قرار گیرد.
 تحلیل عوامل خارجی: باید با تحقیقات بازار گسترده، ارزشهای مشتریان و نیازهای آنان را به صورتی دقیق شناسایی و تجزیه تحلیل کرد تا هم از ارزشهای بازار هدف آگاهی یابیم و هم اطمینان یابیم که استراتژیهای گذشته توانسته اند به خوبی ارزشهای نام تجاری را به مصرف کنندگان انتقال دهند.
 تدوین، ارزیابی و انتخاب استراتژی: در اینجا مدیریت با ترکیب توانایی ها، شایستگی ها و مهارت های اعضای تیم و عوامل خارجی اثرگذار بر آن به تدوین استراتژیها خواهد پرداخت.



:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali

چنانچه در مطالب پیشین گفتیم، نام تجاری عبارت است از : یک اسم، علامت، نماد یا طرح، یا ترکیبی از آن ها به منظور شناسایی کالاها و خدمات ارایه شده توسط یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان و تمیز دادن آن ها از محصولات رقبا.مدیران و صاحب نظران نام تجاری را با عناوین مختلفی تفسیر نموده اند.در ادامه ی این مطلب به بررسی این عناوین می پردازیم.


نام تجاری به عنوان شخصیت
رقبای یک شرکت قادرند با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و سرمایه گذاری کافی، مزایای کارکردی یک نام تجاری رهبر در بازار را تقلید نموده و در نهایت از آن شرکت پیشی بگیرند. یکی از راه های حفظ منحصر به فرد بودن یک نام تجاری پوشاندن آن با لباسی از ارزش های احساسی است. در بعضی از مواقع مصرف کنندگان برای ارزش های احساسی، نسبت به فواید کارکردی نام تجاری، ارزش بیشتری قائل هستند. با استفاده از تفسیر نام تجاری به عنوان یک شخصیت، که در بعضی مواقع از طریق یک فرد مشهور در تبلیغ یک نام تجاری قابل مشاهده است، برای مشتریان درک نمودن ارزش های احساسی آن نام تجاری بسیار آسان تر خواهد بود.
 علاوه بر این، ارزش های احساسی یک نام تجاری از طریق طرح و بسته بندی آن و همچنین از طریق سایر سرنخ های قابل کنترل توسط بازاریان ، مثل قیمت و نوع فروشگاهی که یک نام تجاری را به فروش می رساند، قابل درک می باشند.
 تعبیر نام تجاری به عنوان یک شخصیت، باعث انجام تحقیقات بسیاری بر روی نام های تجاری به عنوان یک علامت نمادین که دارای شخصیت بوده و مورد پذیرش مشتریان می باشند، شده است. زمانی که مشتریان می خواهند از بین نام های تجاری رقیب انتخابی را انجام دهند، سازگاری بین شخصیتی که نام های رقیب دربردارند و شخصیتی که آن ها دوست دارند از خود بروز دهند را ارزیابی می کنند.
 بر اساس موقعیتی که مشتریان در آن قرار گرفته اند، این شخصیت ها می توانند یکی از موارد زیر باشد:

    آن "خودی" (self) که افراد اعتقاد دارند که هستند. به عنوان مثال، نام های تجاری لباس هایی که توسط یک مدیر برای پوشیدن در محل کار انتخاب می شوند.
    آن "خودی" (self) که افراد دوست دارند که باشند. به عنوان مثال نام تجاری یک کت وشلوار که یک فارغ التحصیل جوان برای مصاحبه های استخدامی می پوشد.
    "خود موقعیتی" (situational self) به عنوان مثال نام تجاری لباس هایی که یک فرد جوان زمانی که برای مراسم خواستگاری می رود، می پوشد.

 بنابراین، زمانی که بازاریان قصد دارند ارزش های احساسی یک نام تجاری را به مصرف کنندگان ابلاغ کنند، شناخت آن نقش احساسی که مشتریان بالقوه از آن نام تجاری انتظار دارند، حایز اهمیت می باشد.


 نام تجاری به عنوان موضع یابی
یکی دیگر از دیدگاه هایی که مدیران در زمان تفسیر نام های تجاری اتخاذ می کنند بر اساس موضع یابی قرار دارد، یعنی حصول اطمینان از اینکه مشتریان فوراَ یک نام تجاری را با یک یا تعداد بسیار اندکی منافع کارکردی مشخص پیوند می دهند (منافع کارکردی در ذهن آن ها تداعی می گردد)
 ویژگی های متعددی برای یک استراتژی قدرتمند موضع یابی نام تجاریوجود دارند.
 اولاَ در حالت ایده آل یک استراتژی موضع یابی نام تجاری باید حول یک ویژگی کارکردی یا اگر لازم باشد دو ویژگی متمرکز باشد، چون هر اندازه ویژگی های بیشتری وارد استراتژی گردند، جا انداختن این ویژگی ها در اذهان مشتریان دشوار تر خواهد بود.
 دوم، باید توجه داشت که موضع یابی آن چیزی نیست که در ارتباط با یک نام تجاری انجام می شود، بلکه آن چیزی است که در ذهن مصرف کننده شکل می گیرد. به عبارت دیگر، این یک کوته بینی است که تنها بر روی توسعه ی نام تجاری تمرکز شود؛ در صورتی که به جای آن باید یک دیدگاه متناسبی وجود داشته باشد که این واقعیت را مورد ارزیابی قرار دهد که مصرف کنندگان در مورد یک نام تجاری چه چیزهایی را در ذهن خود ثبت کرده اند، سپس آن نام تجاری را به نحوی تنظیم کنند که بین موضع یابی مورد نظر مدیران و موضع حاصل شده در ذهن مصرف کنندگان، هماهنگی و سازگاری وجود داشته باشد.
سوم، موضع یابی نام تجاری باید بر روی آن منافع کارکردی که مصرف کنندگان برای آن ارزش قائل هستند متمرکز باشد نه آن منافعی که از نظر مدیران با ارزش است. تمرکز بر آن ویژگی های مثبتی که منعکس کننده ی قابلیت های سازمان هستند کار آسانی است، در حالیکه باید برای درگیر نمودن مشتریان در فرآیند توسعه ی نام تجاری وقت و تلاش زیادی صرف شود.


 نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها
در این تفسیر، یک نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال، تصور نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها مبنایی را برای بازاریابان فراهم می آورد که بتوانند بر اساس آن، نام تجاری مورد نظر خود را از نام های تجاری دیگر متمایز سازند. چالشی که مدیران بازاریابی که نام تجاری را به عنوان مجموعه ای از ارزش ها تلقی می کنند با آن روبرو هستند این است که باید پی ببرند که چه ارزش هایی به طور خاص برای بازارهای هدف آن ها از اهمیت برخوردارند. سپس اطمینان حاصل کنند که قادرند آن ارزش ها را به بازار هدف خود ارایه دهند. اگر کارکنان سازمان این ارزش ها را باور نداشته باشند این عدم اعتقاد در رفتار آنها متجلی خواهد گردید و در نتیجه مصرف کنندگان به یک نام تجاری دیگر روی خواهند آورد.


 نام تجاری به عنوان عامل وفاداری
همانطور که مذکور افتاد نام تجاری مجموعه ای از ارزش های کارکردی واحساسی است و ارزش های احساسی این قابلیت را دارند که به عنوان منبعی برای مزیت رقابتی قرار گیرند. وقتی این ارزش ها به اندازه ای باشد که مشتریان با نام تجاری ،پیوند احساسی محکمی برقرار کنند این پیوند احساسی می تواند منجر به احساس تعهد و وفاداری شود. این احساس وفاداری به نام تجاری می تواند هزینه های بازایابی پایین تری را به شرکت تحمیل کند .
 مشتری پس از خرید محصول ،ارزش های حاصل از مصرف آن محصول را با ارزش های مورد انتظار آن مقایسه می کند .وقتی ارزش های حاصل از مصرف کالا از ارزش های مورد انتظار مشتری بیشتر باشد مشتری احساس خشنودی می نماید. اگر این روند ادامه یابد مشتری احساس خشنودی خود را با خرید مجدد نام تجاری و توصیه ی خرید آن به دوستان و نزدیکانش نسبت به شرکت ابراز می دارد. در حقیقت نام تجاری یک شرکت ابزاری است که مشتریان سطح ارزشی که برای محصولات یک شرکت قائلند را نسبت به آن ابراز می کنند.


نام تجاری به عنوان اضافه ارزش
 این تفسیر عبارت است از در نظر گرفتن منافعی که یک کالا با خدمت اضافه می شوند وخریداران برای آنها ارزش قائل هستند. این منافع اضافی می توانند منافعی کارکردی یا منافع احساسی باشند. اگرچه حفظ نمودن منافع کارکردی در بلندمدت مشکل است. نمونه ای از ارایه منافع کارکردی عبارت است از یک تعمیرگاه اتومبیل در یک شهر کوچک در شمال پایتخت که در مسیر وارد شدن و خارج شدن از شهر قرار دارد و پلاکاردی بر بالای درب آن نصب شده است و روی آن نوشته شده است: "مامسافت بیشتری را طی میکنیم". آن ها این کار را از طریق ارایه ی خدمات بیشتر و بهتر برای مشتریانی انجام می دهند که اتومبیل های خود را برای تعمیر به آنجا می آورند.
  اضافه ارزش یک مفهوم نسبی است که مشتریان را قادر می سازد که خرید خود را براساس برتری یک نام تجاری نسبت به نام تجاری دیگری انجام دهند. براساس این گفته که ارزش در چشمان بیننده قرار دارد.اگر یک نام تجاری بخواهد موفق باشد اضافه ارزش های آن باید با مشتریان مرتبط باشند نه فقط با مدیران.


 نام تجاری به عنوان هویت
 بنابر تعریف، هویت عبارت است از خصوصیات، اهداف، و ارزش هایی که نشانگرحس شخصیتیهستند که متمایز کننده ی یک نام تجاری از نام های دیگر می باشد.
 در مرکز هر نام تجاری چشم انداز آن نام تجاری قرار دارد که جهت روشنی را فراهم می کند. در مورد اینکه چگونه آن نام تجاری می خواهد یک آینده ی بهتری را رقم بزند تحقق یافتن این چشم انداز به عواملی بستگی دارد از جمله فرهنگ سازمان و کارکنانی که به ارزش های مشخصی اعتقاد داشته باشند و مدیرانی که در مورد وضعیت بازار شرکت خود و چگونگی توسعه نام تجاری مورد نظر، دارای ذهنیت مشترکی باشند. تفکر اساسی ای که در پشت نام تجاری قرار دارد، یک استراتژی موضع یابی می باشد که نشان دهنده ی ارزش های احساسی نام تجاری در زندگی می باشد. زیر بنای همه ی این عوامل، یک درک روشن در بین کارکنان در مورد انواع روابطی است که آن ها باید با یکدیگر، با مشتریان و با سایر ذی نفعان، به منظور عملی نمودن ارزش های نام تجاری، داشته باشند، تشکیل می دهد. اکر یک شکل واحد از رفتار درون سازمانی وجود داشته باشد، سازمان با اطمینان بیشتری می تواند نام تجاری خود را با استفاده از یک برنامه ی ترفیعی که آن نام تجاری را به شکلی که برای ذی نفعان مطلوب باشد، متمایز می سازد، به آن ها عرضه کند .


درک مفهوم هویت نام تجاری به مدیران این امکان را می دهد که یک نام تجاری را به نحو بهتری موضع یابی نمایند و باعث اتخاذ یک رویکرد استراتژیک تر توسط آن ها می گردد. همچنین، اگر هویت یک نام تجاری با دقت و به طور سازمان یافته اداره شود می تواند به عنوان یک مانع پشتیبانی کننده در مقابل رقبا عمل نماید.


 نام تجاری به عنوان تصویر ذهنی
 افراد در مقابل آنچه واقعیت دارد از خود عکس العمل نشان نمی دهند، بلکه در مقابل آنچه که فکر می کنند که واقعیت است عکس العمل نشان می دهند. این دیدگاه باعث اتخاذ یک رویکرد مشتری محور توسط یک نفر در طی یک زمان و در نتیجه تجربه ی مستقیم و یا غیر مستقیم آن نام تجاری، می گردد. این پیوند ها می توانند با کیفیت عملکرد، یا با اشخاص، یا با رویدادها  باشند. احتمال ضعیفی وجود دارد که دو نفر دقیقاَ تصویر ذهنی یکسانی از یک نام تجاری داشته باشند ،زیرا هیچ دو نفری دارای تجربیات یکسانی نیستند ، ولی ممکن است که تصاویر ذهنی دو نفر دارای ویژگی های مشترکی باشند.


  اتخاذ چنین دیدگاهی مدیران را با چالش ادراکات مصرف کنندگان مواجه می سازد، بدین معنی که به خاطر فرآیند های ادراکی مصرف کنندگان، ممکن است که پیامی که فرستاده می شود، به آن صورتی که مورد نظر مدیران بوده است، توسط مصرف کنندگان درک نشود. این امر ایجاب می کند که ادراکات مصرف کنندگان از پیام های فرستاده شده مورد بررسی قرار گرفته و برای درک پیام ها به شکل مورد نظر، اقدامات لازم صورت گیرد.


 نام تجاری به عنوان رابطه
 تفسیر نام تجاری به عنوان یک رابطه، در واقع، یک بسط منطقی از ایده ی شخصیت نام تجاری می باشد.اگر بتوان به نام های تجاری شخصیت داد، آنگاه مشتریان می توانند با آن ها رابطه برقرار کنند. مشتریان نام های تجاری را به این خاطر انتخاب می کنند که آن ها به دنبال درک خویشتن بوده و می خواهند که ابعاد شخصیتیرا به دیگران ابراز کنند. مصرف کنندگان از طریق درگیر شدن در یک رابطه، هر چند برای مدتی کوتاه قادر خواهند بود که نظرات خود را در مورد خودشان تایید کنند، و یک نام تجاری، که به صورت استعاری همانند یک عضو فعال در این رابطه عمل می کند، می تواند به مشروعیت دادن به تفکر مشتریان در مورد خودشان کمک کنند .


  بر اساس این دیدگاه، مدیران باید در مورد این موضوع فکر کنند که چگونه ارزش های یک نام تجاری باید باعث ایجاد یک نوع خاص از رابطه گردد. علاوه بر این، تفسیر نام های تجاری به عنوان روابط، مدیران را قادر می سازد تا کارکنان را بیشتر در فرآیندهای ایجاد نام تجاری درگیر نمایند. می خواهد از نام تجاری خود برای برقراری یک رابطه ی نزدیک با مشتریان خود استفاده کند ممکن است که آن ها این رابطه ی نزدیک را ترجیح ندهند، بنابراین این مهم است که زمانی که رابطه ای بین سازمان و مشتریانش ایجاد می گردد بر روی مصرف کنندگان تحقیقاتی انجام شود تا دیدگاه های آن ها در مورد رابطه ی مورد نظرشان مشخص گردد. با آگاهی از اینکه مشتریان از یک رابطه چه چیزهایی می خواهند و سپس اصلاح استراتژی ایجاد رابطه احتمال بیشتری برای موفقیت نام تجاری وجود خواهد داشت



:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali

یکی از مهم ترین استراتژی های هر سازمانی برای پیروزی ، تدوین مدیریت  و چشم انداز نام تجاری خود است .نام تجاری به عنوان رکن و اساس بازی رقابتی امروز ، عنصری است که باید به دقت تعریف ، ایجاد و مدیریت شود تا سازمان و شرکت ها بتوانند با تکیه بر این ستون خیمه گاه کسب و کار خود ، هرچه بیشتر سود آوری را رقم بزنند.
برند عبارت است از یک نام ، عبارت ، اصطلاح ، نشانه ، علامت ، نماد ، طرح یا ترکیبی از آنها که هدف آن معرفی کالا یا خدمتی است که یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان عرضه می کنند و بدین وسیله آنها را از محصولات شرکت های رقیب متمایز  می نمایند .
نام و نشان تجاری یک تعهد ایجاد شده بوسیله ی یک شرکت است تا توسط آن از مشتریان حمایت کند.به عبارت دیگر نام و نشان تجاری ، نشانه هایی از هسته ی محصول به مشتری می دهد و از مشتری و تولید کننده در برابر رقبایی که تلاش دارند محصولاتی مشابه آنها تولید کنند محافظت می کند . از منظر مشتری ، نام و نشان تجاری می تواند به عنوان مجموعه ای از تجربیاتش تعریف شود که آن تجربیات در تمامی نقاط ارتباطی فرآورده یا شرکت با مشتری ساخته می شوند.یکی از حوزه های مورد علاقه ی مدیران برند ، ایجاد معانی در ذهن مصرف کننده از طریق ایجاد هویت برای نام تجاری می باشد.
قابل توجه است ، تصویر برند پدیده ی ساده ی ادراک است که تحت تأثیر فعالیتهای شرکت قرار می گیرد. پرفسور کوین کلر، دانشمند و نظریه‌پرداز برجسته ی حوزه ی مدیریت برند، تصویر برند را ادراک مصرف‌کننده در مورد برند می‌داند که توسط تداعیات برند موجود در حافظه، بازتاب می یابد. تصویر برند مجموعه ادراکاتی است که در ذهن مصرف‌کننده وجود دارد. به بیان دیگر ادراک مصرف‌کننده از ویژگی های برجسته ی محصول ، تصویرذهنی مصرف‌کننده از تمام مجموعه ی برند است که توسط شرکت ایجاد شده است. مشتری، تصویری را از ترکیب تمام علائم ارسالی توسط نام تجاری شامل نام، علائم ظاهری، محصولات، تبلیغات، پیامها و اطلاعیه‌های رسمی و غیره، در ذهن خود شکل می دهد. این ادراکات را می‌توان با نشانگرهای مناسب از ذهن مصرف‌کننده فراخواند. ثابت شده است که تصویر مثبت برند، ریسک ادراک شده ی مصرف کننده در مورد برند را کاهش داده و سطح رضایت و وفاداری مصرف‌کننده را افزایش می‌دهد. همچنین، برندی که تصویر مناسبی در ذهن مصرف کننده دارد، فرایند جایگاه‌سازی را ساده‌تر طی می‌کند. زیرا، برندی که تصویر قوی و مثبت دارد، راحت‌تر در ذهن مشتری نقش می بندد.
برخی از مفاهیم اصولی ما را یاری می دهند تا بتوانیم فرایند ارزیابی مصرف کننده را توجیه کنیم. از نظر یک مصرف کننده، محصول دارای مجموعه ای از ویژگی هاست. مصرف کنندگان در مورد ویژگی ها و آنچه که مورد توجه قرار می دهند، متفاوت اند و بیشتر به ویژگی هایی توجه می کنند که به نیازهای خاص آنها مربوط است. مصرف کننده، با توجه به خواست ها و نیازهای منحصر به فرد خود، برای ویژگی های مختلف یک محصول اهمیت های متفاوتی قائل است. مجموعه باورهایی که افراد در مورد یک برند خاص دارند تصویر برند نامیده می شود.
تصویر یعنی شخصیت. محصولات نیز مانند  افراد، دارای شخصیت اند و این شخصیت می تواند آن برند را در بازار تثبیت و یا آن را حذف کند. شخصیت یک محصول ملغمه ای است از بسیاری چیزها مانند: نام محصول، بسته بندی، قیمت، نحوه ی تبلیغ و از همه مهم تر ذات خود محصول. هرتبلیغی باید به عنوان سهمی از تصویر برند انگاشته شود. به تعبیر دیگر تبلیغات باید مستمراَ همان تصویر را به نمایش بگذارد.
نکته ی مهمی که باید به یاد داشته باشید، این است که مصرف کنندگان، بالاخره از شرکت، محصول و برند شما تصویری پیدا خواهند کرد، خواه آگاهانه برای ایجاد آن تلاش کرده باشید یا خیر. بسته بندی، محلهای توزیع، بی ادبی یا نزاکت کسانی که به تلفن ها جواب می دهند و تمامی آنچه یک مصرف کننده از شرکت شما می بیند یا می شنود، در ذهن او یک تصویر خواهند ساخت و این تصویر بر تصمیم هایش برای خرید یا نخریدن، تأثیر خواهد گذاشت.
قبل از آنکه بتوانید تصویری را در اذهان مردم به وجود آورید، باید بدانید چه افکار و تداعی هایی در آنان وجود دارد. در تحقیق پیرامون تصویر، توجه به موارد زیر بسیار مهم است:
۱- کدام صفات در ذهن مردم در مراجعه به محصول اهمیت دارد ؟
۲- کدام صفات،شرکت ما را از دیگر شرکت ها متمایز می کند؟
اولین گام ایجاد چی‍ز هایی است که افراد با یک نام تجاری یا شرکت تداعی می کنند. این تداعی ها می توانند مبهم، نیمه شکل یافته یا حتی کاملاً اشتباه باشند. با این حال، آنها وجود دارند. گام بعدی آن است که معلوم شود سازمان می خواهد بر کدامین صفات تصویری ذهنی تأکید کند. وقتی مردم نام برند خاصی را می شنوند، به چه چیز فکر می کنند؟ گر چه این پرسش بعضاً کاری پژوهشی است ولی صرفاً نباید سؤالات عجیب و غریبی درباره ی  اینکه مردم فکر می کنند چه چیزی برای شرکت موردنظر مهم است، از آنان کرد. نگرش های مثبت نظیر اعتبار، ثبات، منافع ملی، انسانیت، مراقبت، شهروند با مسئولیت گروهی، ضدیت با آلودگی و حساس به محیط زیست جملگی در زمره صفاتی هستند که شرکت می تواند تصویر خود را بر پایه  ی  آنها بسازد. زمانی که سازمان در مورد تصویری که می خواهد از خود منتقل کند به تصویر مشخص می رسد و تأیید می کند که بر پایه این تصویر می تواند خود را عرضه کند، باید در پی آن، ادراکانت عمومی را ردیابی کند.
در دنیای امروز مشتریان تصویر برند را به عنوان قسمت مهمی از محصول یا خدمتی می ببینند که در حال خریداری آن می باشند . آن ها فقط محصول فیزیکی یا اصل خدمت را نمی خرند ، بلکه موقعیت ، پرستیژ و مزایایی را که از آن طریق دریافت می دارند می خرند و این کیفیت غیر قابل لمس همان است که می تواند باعث ترجیح خرید یک محصول به محصولات مشابه شده و سهم بازار آن شرکت را افزایش دهد.



:: بازدید از این مطلب : 192
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 16 اسفند 1397 | نظرات ()